کانون پژوهش مدرسه فاطمه الزهرا س داراب








شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31








جستجو





موضوعات


  • همه
  • اصول مقاله نویسی
  • معرفی کتابخانه های دیجیتال
  • مناسبت ها
  • گزارشات پژوهشی
  • نگارش تحقیق پایانی
  • مهدویت
  • گنجینه موضوعات عاشورایی
  • نشانه گذارى (نگارشی)
  • اشعار مهدوی
  • رحلت امام خمینی و حماسه 15 خرداد
  • آموزش پژوهش
  • چکیده مقالات طلاب مدرسه
  • چکیده تحقیقات پایانی طلاب مدرسه
  • کارگاه آموزشی
  • هفته کتاب و کتابخوانی
  • بروشور پژوهشی
  • هفته پژوهش 1396
  • برنامه های هفته کتاب 97
  • نشست پژوهشی
  • سیر مطالعاتی ایمان و توحید در کلام رهبری
  • نشست کتابخوانی درفضای مجازی
  • میزگرد آنلاین
  • کارگاه شناخت ویژگی های زنان و تحلیلی بر آن

  •  
      عنایت امام عصر (عج)به علامه حلی در نوشتن کتاب ...

    کمک کردن امام زمان علیه‌السلام به علاّمه حلّی در نوشتن یک کتاب قطور در یک شب

    از جمله مقامهای بزرگی که برای آیة اللّه حلّی امتیاز به شمار می آید آن است که جزء افراد با ایمان به شمار می آید. یکی از دانشمندان سنّی که در بعضی رشته های علمی استاد علّامه حلّی بود، کتابی در مورد مذهب شیعه امامیّه نوشته بود و در مجالس، آن را برای مردم می خواند و آنها را گمراه می کرد و از ترس آنکه نکند کسی از دانشمندان شیعه نوشته های آن را ردّ کنند کتاب را به کسی نمی داد که بنویسد و جناب شیخ همیشه در فکر طرح نقشه ای بود تا آن را بدست آورد و نوشته های آن را ردّ کند.

    ناچار از محبّت بین استاد و شاگرد استفاده کرد و از او خواهش کرد تا آن کتاب را به او قرض بدهد.

    چون استاد سنّی نمی خواست که بلافاصله دست ردّ بر سینه او بزند گفت: «من قسم خورده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.»

    علّامه حلّی نیز آن مدّت زمان را غنیمت شمرد و کتاب را گرفت و به خانه برد که در همان شب آن کتاب را تا جایی که ممکن است بازنویسی کند.

    چون به نوشتن مشغول شد و نصفی از شب گذشت خوابش گرفت، ناگهان حضرت صاحب الامر(ع) ظاهر گشت و به علّامه حلّی گفت: «کتاب را به من بده و تو بخواب.»

    وقتی که شیخ از خواب بیدار شد دید که باز نویسی شده آن کتاب از کرامت صاحب الامر(ع) تمام شده است.

    در نقل دیگری آمده است: علّامه حلّی کتابی از بعضی از دانشمندان خواست که نسخه برداری کند.

    استاد سنّی آن کتاب را به علاّمه نداد چون آن کتاب مهمّی بود تا اینکه این اتّفاق افتاد که به او کتاب را داد به شرط آنکه یک شب بیشتر پیش او نماند و نسخه برداری آن کتاب کمتر از یک سال نمی شد که انجام شود.

    پس علّامه حلّی کتاب را به منزل خودش آورد و در همان شب شروع به نوشتن آن کرد، پس از اینکه چند صفحه نوشت خسته شد.

    ناگهان دید مردی که شبیه مردم حجاز است از در وارد شد و سلام کرد و نشست.

    آن شخص گفت: «ای شیخ! تو این اوراق را مسطر بکش و من می نویسم.»

    پس شیخ برای او مسطر می کشید و آن شخص می نوشت و از سرعت کتابت، مسطر به او نمی رسید.

    وقتی خروس هنگام صبح شروع به خواندن کرد کتاب تمام شده بود.

    بعضی گفتند: چون شیخ خسته شد خوابید. و وقتی بیدار شد کتاب نوشته شده بود.

    برگرفته از کتاب ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه‌السلام

    تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس(عج)

    مهدی

     

     

    موضوعات: مهدویت, عنایات امام زمان (عج) نسبت به علما
    [جمعه 1396-02-22] [ 09:13:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عنایت امام عصر (عج)آیة اللَّه گلپایگانی ...

    نماز خواندن آیة اللَّه گلپایگانی با امام زمان علیه‌السلام در عالم رؤیا

    هنگامی که حضرت آیة اللَّه گلپایگانی به عتبات، مشرّف بودند خدمت حضرت امام حسین (ع) در حرم شریف عرض می کند: «پدر شما حضرت امیر (سلام اللَّه علیه) به من عنایتی کردند و ظرف عسلی دادند؛ شما فرزند همان بزرگوار آیا چیزی (- اشاره است به توسّلی که حضرت آیة اللَّه گلپایگانی به مقام ولایت مطلقه امیرالمؤمنین (ع) پیدا کردند و ظرف عسلی در خواب برای ایشان آوردند.)

    به من عنایت نمی کنید؟»

    آن زمان آقا در کربلا حجره آقا شیخ عبدالرّحیم که از اوتاد و مقدّسین بوده مکان داشت و همان حجره جایی بوده که مشهور است حضرت علی اکبر از بالای زین همان جا افتادند.

    آقا در خواب می بینند صف جماعتی تشکیل شده که امام جماعت، حضرت ولیّ عصر -ارواحنا فداه - هستند.

    صف اوّل، ابتدا و انتهایش معلوم نیست. صف دوّم، اوّلش معلوم نیست ولی آخرین شخص مقابل حضرت، خود آیةاللّه گلپایگانی ایستاده بود و همگی علما بودند.

    برگرفته از کتاب ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه‌السلام

    تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس(عج)

    مهدی

    موضوعات: مهدویت, عنایات امام زمان (عج) نسبت به علما
     [ 09:09:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عنایت امام عصر (عج)به علامه حلی ...

    چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست

    علاّمه حلّی شب جمعه ای به زیارت سیّد الشّهداء (ع) می رفت. ایشان تنها بر روی الاغی سوار شده بود و تازیانه نیز در دستش بود.

    در بین راه شخص عربی پیاده به همراه علاّمه راه افتاده و با هم به صحبت مشغول شدند. وقتی مقداری از راه رفتند علاّمه متوجّه شد که این شخص مرد دانایی است بنابراین در مورد همه مسائل علمی با هم صحبت کردند و علاّمه بیشتر متوجّه می شد که این مرد صاحب علم و فضیلت بسیاری است.

    علاّمه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یکی یکی از آن شخص سؤال می کرد و آن شخص همه آنها را جواب می فرمود تااینکه به مسئله ای رسیدند که آن شخص فتوایی داد ولی علاّمه آن فتوا را ردّ کرد و گفت: «حدیثی در مورد فتوای شما نداریم.»

    آن مرد گفت: «حدیثی در این مورد شیخ طبرسی در کتاب تهذیب بیان کرده است و شما از اوّل کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود.»

    علاّمه تعجّب کرد که این شخص چه کسی است؟! آنگاه علاّمه از آن شخص پرسید: «آیا در زمان غیبت کُبری می توان امام زمان (ع) را زیارت کرد یا نه؟!»

    در این هنگام تازیانه از دست علاّمه افتاد و آن شخص بزرگوار خم شد و تازیانه را از روی زمین برداشته و در دست علاّمه گذاشت و به علاّمه فرمود: «چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست.»

    پس علاّمه بی اختیار خود را از روی حیوان به پایین انداخت که پای آن حضرت را ببوسد و از هوش رفت. چون به هوش آمد کسی را ندید، به خانه برگشت و به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطری که حضرت نشان داده بود ملاحظه نمود.»

    برگرفته از کتاب ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه‌السلام

    تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس(عج)

     

    موضوعات: مهدویت, عنایات امام زمان (عج) نسبت به علما
     [ 09:06:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عنایت امام عصر (عج) به شیخ مفید ...

    جبران کردن اشتباه شیخ مفید توسّط امام زمان علیه‌السلام‌

    می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون آوریم و یا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟»

    شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید.»

    پس آن مرد برگشت. در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید و طفل را بیرون بیاورید و زن را دفن کنید.»

    آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (ع) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم.»

    پس به خانه رفتند و درب خانه را بستند و بیرون نیامدند.

    ناگاه از حضرت ولی عصر (ع) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید.»

    پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد.

     برگرفته از کتاب ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه‌السلام 

    واحد تحقیقاتی گل نرگس(عج)

    مهدی

    موضوعات: مهدویت, عنایات امام زمان (عج) نسبت به علما
     [ 09:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت